سیری در مثنوی طاقدیس

نويسنده: عسکر دیرباز



مقدمه

بازگویی یاد، خاطره، آثار و تالیفات بزرگان و مشاهیر دینی یکی از امور پسندیده است . این کار اگر به منظور استفاده از دستاوردها و آثار آن بزرگان و برسی کار ایشان و ادامه و تکمیل راه صحیحشان باشد، مزید بر فایده بوده و نوعی کمال و ترقی علمی و معنوی محسوب خواهد شد .
از جمله این مشاهیر، دو شخصیت عالی‏قدر جهان اسلام در قرن 12 و 13 هجری قمری یعنی مرحومان حاج ملا محمد مهدی نراقی و فرزند گرامیش حاج ملا احمد فاضل نراقی می‏باشند که اهمیت و جایگاه خاص خود را دارند . بدان جهت که این دو شخصیت‏با عظمت، با توجه به وضعیت زمانه خود، علاوه بر پاسخ گویی به نیازها، تالیفات و آثاری از خود به یادگار گذاشته‏اند که به مرور اعصار مندرس نشده و همیشه مورد استفاده بوده‏اند .
این نوشته درصدد است‏به مصداق «بحر در کوزه‏» سیری در کتاب مثنوی طاقدیس داشته باشد . ترتیب مطالب این نوشته به‏قرار زیر است:
1 - اشاره‏ای کوتاه به عظمت علمی و معنوی این دو دانشمند فرزانه;
2 - بحثی کوتاه درباره شعر و شعرا از نظر قرآن و روایات و تاثیر ماندگار شعر خوب و فرهنگ ساز بودن آن;
3 - موعظه و نقش آن در سازندگی جامعه به‏ویژه در قالب شعر;
4 - ارائه شمه‏ای از موضوعات و قصه‏های مختلف کتاب طاقدیس همراه با تجزیه و تحلیل مختصر آن‏ها;
5 - اشاره به برخی نکات آموزنده;

عظمت علمی و معنوی دو دانشمند فرزانه

حاج ملا محمد مهدی نراقی و فرزند گرامیش حاج ملا احمد فاضل نراقی از درخشان‏ترین چهره‏های دانش و معنویت در نیمه دوم قرن 12 تا اواسط قرن 13 هجری بوده‏اند .
صاحب کتاب اعلام‏الشیعه نوشته است:
شیخ مولی احمد بن محمد مهدی بن ابی‏ذر نراقی کاشانی دانشمندی بزرگ و فقیهی نمونه و نویسنده‏ای باعظمت، متخصصی خبره و دارای موقعیتی نافذ بوده است . در سال 1185 یا 1186 در نراق به دنیا آمده و زیر سایه پدر عظیم الشان و بزرگوارش که استادش هم بوده پرورش یافته . پس از مدتی به عتبات مهاجرت نموده و در آنجا در درس مرحوم سید مهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف الغطاء در نجف اشرف حاضر می‏شده است . از محضر درس سید مهدی شهرستانی و محمد باقر بهبهانی نیز در کربلای معلا استفاده کرده و سپس به نراق مراجعت نموده; بعد از وفات پدر در سال 1209 مرجعیت کبری به او انتقال یافته به‏گونه‏ای که مردم از هر سمت‏به او رو نموده و او را بزرگ و مرجع خود قرار داده‏اند . شب یکشنبه 23 ربیع الثانی 1245 ق از دنیا رفته و جنازه مطهرش به نجف اشرف انتقال یافته و در کنار قبر پدرش زیر سایه امیرالمؤمنین علی‏علیه السلام به خاک سپرده شده است . (1)

شعر و شعرا در قرآن و روایات و تاثیر ماندگار آن

در قرآن کریم می‏فرماید:
«والشعراء یتبعهم الغاون الم‏تر انهم فی کل واد یهیمون وانهم یقولون ما لا یفعلون الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات وذکروا الله کثیرا وانتصروا من بعد ما ظلموا وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون‏» (2)
و شاعران را گمراهان پیروی می‏کنند آیا ندیده‏ای که آنان در هر وادیی سرگردانند و آنانند که چیزهایی می‏گویند که انجام نمی‏دهند مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آن‏که مورد ستم قرار گرفته‏اند یاری خواسته‏اند . و کسانی که ستم کرده‏اند به زودی خواهند دانست‏به کدام بازگشتگاه بر خواهند گشت .
در آیه نخست (آیه 224) فرموده است که گمراهان از شاعران پیروی می‏کنند حتی به لحاظ ادبی آیه شریفه گویای آن است که به‏طور خاصی این گمراهانند که از شاعران پیروی می‏کنند . ولی خوشبختانه به‏دنبالش وجه مطلب را بیان فرموده است که شاعران در هر وادیی سرگردانند و آن‏چه می‏گویند خود عمل نمی‏کنند . با توجه به این دو سبب، می‏توان حالت تعمیم و تخصیص، از آیه استفاده کرد که اگر غیر شعرا هم این‏دو وضعیت را داشته باشند، گمراهان از آنان پیروی خواهند کرد و اگر شاعرانی این دو وضعیت را نداشته باشند، غیر گمراهان از آنان پیروی خواهند کرد . هم‏چنین استثنایی که در آیه 227 وجود دارد، مطلب را روشن‏تر می‏کند که شعرایی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده و بسیار به یاد خداوند باشند و از او یاری بخواهند، استثنا هستند، لذا مذمتی نسبت‏به این دسته از شعرا استفاده نمی‏شود، بلکه استشعار به پیروی هم ممکن است داشته باشد . از پیامبر عالی‏قدر اسلام‏صلی الله علیه وآله نقل شده که:
«ان من الشعر لحکمة‏» اگر من به معنی بعض باشد یعنی بعضی از شعرها حکمت‏آمیز هستند . از امام صادق‏علیه السلام نقل شده که :
ما قال فینا قائل بیت‏شعر حتی یؤید بروح القدس . (3)
کسانی که در باره اهل بیت عصمت و طهارت‏علیهم السلام شعر می‏سرایند، مؤید به روح‏القدس هستند .
از این دو حدیث‏شریف استفاده می‏شود که شعر می‏تواند به‏لحاظ محتوا بسیار مفید باشد . یعنی در وصف و مدح امامان معصوم‏علیهم السلام باشد یا حاوی نکته‏ای حکمت‏آمیز . نیازی به بیان و تایید وجه تاثیرگذاری شعر نیست . دانشمندان اسلامی و شعرا در این باب سخن فراوان گفته‏اند: مرحوم مظفر درباره فواید شعر گفته‏اند:
شعر فایده‏های بی‏شماری در زندگی اجتماعی دارد . با شعر می‏توان در جایی که مورد نیاز باشد عواطف و احساسات را در مسیر اهداف دینی و اجتماعی تحریک کرد . وی سپس هفت فایده برای شعر گفته‏اند . مثل: پرورش روحیه حماسی، برانگیختن عواطف انسانی، موعظه کردن، تهذیب نفس و . . . (4)
درباره علت تاثیر ماندگار شعر، مرحوم مظفر گفته است:
رکن اساسی شعر، تصویر و خیال‏پردازی و صحنه سازی است . مواجهه عادی با واقعیت‏ها تاثیری معمولی دارد ولی اگر مطلب و واقعیتی همراه با تشبیه، مجاز، استعاره و تصویرپردازی باشد، تاثیری ژرف و شگرف خواهد داشت . مخصوصا اگر همراه با وزن و قافیه و ردیف مناسبی هم باشد (5)
سرودن شعر علاوه بر تمرین و خواندن اشعار شعرا، قریحه و ذوق و طبع شعر هم می‏خواهد که معمولا خدادادی است . در هر حال شعر یکی از ابزارهای هنری است که می‏تواند در خدمت عقاید صحیح و اخلاق باشد . بزرگان دین ما هم از آن استفاده لازم را نموده‏اند . مرحوم ملا احمد نراقی نیز کتاب شریف مثنوی طاقدیس را که حاوی حدود 11500 بیت‏شعر است‏سروده و از خود به یادگار گذاشته است .

موعظه و نقش آن در سازندگی جامعه مخصوصا موعظه در قالب شعر

قرآن کریم در مواضع متعددی از موعظه و تاثیر آن سخن به میان آورده است که به برخی از آن‏ها اشاره می‏شود . خداوند متعال فرموده است:
«یا ایهاالناس قد جائتکم موعظه من ربکم و شفاء لما فی‏الصدور و هدی و رحمة للمؤمنین‏» (6)
ای مردم به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آن‏چه در سینه‏هاست و رهنمود و رحمتی برای گروندگان (به خدا) آمده است .
همچنین فرموده است:
«ولقد انزلنا الیکم آیات مبینات و مثلا من الذین خلوا من قبلکم و موعظة للمتقین‏» (7)
و قطعا به سوی شما آیاتی روشن‏گر و خبری از کسانی که پیش از شما روزگار به سر برده‏اند و موعظه‏ای برای اهل تقوا فرود آورده‏ایم .
ظاهرا در آیه نخست، قرآن کریم نیز - با تمام اهمیتش - مصداقی از موعظه محسوب شده است که خود دلیلی بر قدر و عظمت موعظه است و در کنار آن، به‏عنوان درمان دردهای سینه و رهنمود و رحمتی برای مؤمنان معرفی شده است . گرچه این صفات از خصایص قرآن کریم است، ولی همین قرآن وقتی مصداق اتم موعظه باشد، پس موعظه می‏تواند چنین شمول و کارآیی داشته باشد . و در آیه دوم نیز قرآن موصوف به ویژگی موعظه‏گر بودن شده است . جالب آن‏که در آیه اول، خطاب به عموم مردم و در آیه دوم موعظة للمتقین ذکر شده است . شاید وجه آن این باشد که در آیه نخست، قرآن کریم مصداق کامل موعظه معرفی شده و قرآن برای هدایت عموم مردم در تمام زمان‏ها و مکان‏ها نازل شده است، ولی در آیه دوم، آیات مبینات و سرگذشت پیشینیان مدنظر بوده و این دو را موعظه‏ای برای صاحبان تقوا قرار داده است .
از علی‏علیه السلام نقل شده:
احی قلبک بالموعظة× بالمواعظ تنجلی الغفلة× ثمرة المواعظ الانتباه (8)
در این جملات شریف چند اثر برای موعظه ذکر شده مثل: زنده شدن دل‏ها، از بین رفتن غفلت و بیدار شدن و آگاهی .
از امام کاظم‏علیه السلام نقل شده است:
خذ موعظتک من الدهر و اهله (9)
با تامل در این آیات و روایات استفاده می‏شود که مؤمن و عاقل بایستی چشم و دل عبرت بین داشته باشد و با غفلت از کنار امور و وقایع نگذرد و از روزگار و تحولات آن عبرت بگیرد .

شمه‏ای از موضوعات و قصه‏های مختلف کتاب شریف طاقدیس

لفظ طاقدیس به‏معنی طاق مانند است (دیس یعنی مانند) گویا اشعار کتاب مانند سقفی ذهن و دل انسان را احاطه می‏کند . کتاب در دو بخش با عنوان صفه ارایه شده که به‏معنی ایوان، شاه نشین، و خانه تابستانی سقف‏دار می‏باشد .
صفه اول در 152 صفحه و صفه دوم در 231 صفحه می‏باشد . گرچه در پایان صفه اول متذکر شده که اشعار در چهار صفه ارایه خواهد شد (10) ولی ظاهرا به سرودن صفه سوم و چهارم موفق نشده‏اند .
در معرفی اجمالی این کتاب شریف گفته شده است:
منظومه گهرباری است‏شامل مواعظ عارفانه و روحانی، مشحون از پند و اندرزهای حکیمانه و اخلاقی، آمیخته به لطایف و ظرایف ادبی که با زبان شعر و ادب آراسته گشته تا بسیاری از احکام و اوامر الهی و فصولی از مبانی اصول و فروع دین مبین اسلام را با بیانی ساده، قابل فهم و درک خاص و عام آشکار سازد . محتویات آن به‏وسیله بیانی رسا و شیرین و آهنگی جاذب و دلنشین، راه و رسم نیک بختی بشر را در صحنه‏های گیتی تا وصول به سعادت جاودانی نشان می‏دهد (11) .

بخش‏های مختلف کتاب طاقدیس

در یک نگاه می‏توان بخش‏های زیر را در این کتاب تمیز داد:

1 - مناجات و راز و نیاز با پروردگار

این مناجات با سوز و گداز فراوان همراه بوده و مشحون از اظهار عجز و ناتوانی و طلب عنایت و توجه خاص به خداوند متعال است . بعلاوه بیش‏تر مناجات‏ها با مطالب قبل و بعد تناسب دارد . مثلا در مناجات صفحه 156 - 158 به تناسب طرح قصه ابرهه و حضرت عبدالمطلب، سروده‏اند:
ای خدا این خانه را خود ساختی
خود در و دیوار آن پرداختی
این کجا باشد روا ای ذوالمنن
خانه یزدان مقام اهرمن
یک نظر در کار این ویرانه کن
دشمن خود را برون زین خانه کن
دشمن اندر خانه مپسندد کسی
خانه را ویرانه بینندد کسی
خاصه صاحبخانه‏ای چون تو جلیل
هر جلیلی با جلیل تو ذلیل
خانه هر کس ز تو آباد شد
خانه خود را ببین بر باد شد
در ادامه بعضی از مناجات‏ها، استغاثه و توسل به ذیل عنایت امام عصر - روحی له الفدا - نیز شده است (12)
ای امیر کاروان واپسین
ای وجودت لنگر چرخ و زمین
ای دلیل راه هر گم کرده راه
بی پناهان جهان را تو پناه
ای شبان مهربان بنگر به دشت
یک بز لاغر جدا از گله گشت
دور او بگرفته گرگان بی‏شمار
حمله بر وی آورند از هر کنار
رحمتی کن ای شبان مهربان
این بز لاغر ز گرگان وا رهان
ای امین حق، شه دنیا و دین
ای تو خیرالمرسلین را جانشین
هم چنین در پایان مناجاتی دیگر آورده‏اند:
چارده خورشید گردون شرف
چارده بدر منیر بی کلف
اولین شان آن مهین و حور بود
کز جبین او فروزان نور بود
آخرین‏شان مرکز دنیا و دین
هم امان خلق و خالق را امین
ساقی این دوره آخر زمان
باقی از بهر بقای کن فکان
مایه‏ام عجز و امیدم بس دراز
تکیه گاهم رحمتت ای بی نیاز
تحفه‏ام توحید و خاصانم پناه
از چه می‏ترسم دگر ای پادشاه
آه و واویلاه ترسانم ز خود
همچو شاخ بید لرزانم ز خود
تمامی مناجات مشحون از توحید ناب و خالص ابراز و اظهار عجز و بندگی و هیچ بودن و تقصیر و قصور از بندگی و طلب مغفرت و عنایت‏خاص از پروردگار است .

2 - معرفی دین مقدس اسلام در قالب شعر

این معرفی شامل بیان اعتقادات از قبیل توحید، صفات خداوند متعال مثل عدالت و همین‏طور اعتقاد به نبوت و امامت و معاد است . در بخش توحید، توحید در ذات، صفات و توحید افعالی و توحید در عبادت، به زیباترین بیان آمده است . در قسمت نبوت اعتقاد به نبوت پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله لطف و مراحم او نسبت‏به امت‏خودش به کرات آمده است . در بخش امامت «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة‏» و وصایت امیر المؤمنین و 11 اولادش ذکر شده است و همین‏طور اعتقاد به قیامت و حساب و کتاب و حشر و صراط و میزان و بهشت و جهنم و در قسمت اخلاقیات مطالب بسیار فراوانی در اشعار آمده که فهرست اجمالی آن‏ها به این قرار است: دنیا دوستی سرآمد تمام مصیبت‏ها، حرص و طمع و پیامدهای منفی آن‏ها، خود بینی و خود خواهی و عجب و کبر و غرور، شکم پرستی، مذمت تعلق خاطر فراوان به زن و اولاد، نکوهش عالم بی عمل، نکوهش تظاهر و خودنمایی و . . .
در این قسمت‏بیش‏تر مذمت‏ها به دنیا گرایی اختصاص یافته که در قسمت‏حکایت‏ها و قصه‏ها توضیحات بیشتری خواهد آمد .
در قسمت تعالیم و مقررات اسلامی نیز مطالب فراوان زیر به چشم می‏خورد:
نافرمانی شیطان از این که به حضرت آدم سجده کند، لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین، در نکوهش صوفیه، سیر و سلوک الی الله و تقرب به او، انس و الفت و خوش رفتاری پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله با کودکان مخصوصا با حسنین‏علیهم السلام استفاده فراوان از قوه عاقله و تفکر در تمامی امور .
در مواردی نیز مطالبی در باب احکام فقهی آمده است .
حال برای استشهاد، ابیاتی آورده می‏شود:
در باب توحید (ص 102)
خواست تا گردد عیان و آشکار
سر زند خورشید در دیجور تار
چیست‏خورشید ای که خاکم بر دهن
ای زبانم کوته و لال از سخن
این زبان بی ادب ببریده باد
وین دهان بی‏حیا دریده باد
آفرید این خلق نامعدود را
جدولی ببرید بحر جود را
گشت از آن خلق بی پایان پدید
کل یوم و هو فی خلق جدید
در بیان این که انسان باید به خدا اعتقاد داشته باشد ولی نمی‏تواند کنه ذات الهی را بشناسد .(ص 144)
آن که خود را می‏نداند چیست آن
کی شناسد پاک یزدان کیست آن
جمله فرسادان (13) در این جا ابلهند
عارفان سرگشته‏اند و واله‏اند
دور بینان جمله کورند و ضریر
تیزهوشان ابلهند و در زحیر
در باب توسل به پیامبر عالی قدرصلی الله علیه وآله اشعار زیادی سروده‏اند از جمله در (ص 91)
یا رسول الله یا غوث الامم
یا سحاب الجود یا بحر الکرم
یا رسول الله یا شمس الظلام
یا شفیع الذنب فی یوم الندم
یا رسول الله یا حبل النجات
یا رجاء الخلق یا منجی العصات
ای ادب اندوز تعلیم اله
ای ادب آموز کل ماسواه
عقل اول طفل ابجد خوان تو
روح اعظم سایه‏ای از خوان تو
ای طفیلت هستی کون و مکان
ای به دورت گردش هفت آسمان
در باب امامت آورده است: (ص 34 - 35)
پیر آن باشد که پیریش از خداست
نور حق او را به هر جا رهنماست
پیریش از نص یزدانی بود
علم او الهام ربانی بود
پیر آن باشد که ایمان پیر داشت
نی که مو چون شیر و دل چون قیر داشت
چیست آن ایمان پیر ای حق پرست
آن که همره باشدت روز الست
زاده از نور خدا روز ازل
نی به دنیازاده از کفر و دغل
کرده باشد پاکش از کفر و ضلال
روز اول پادشاه بی زوال
نی که چون ایمان آن بد حال‏ها
زاده بعد از کفر و ایمان سال ها
بلکه میرد هر دم از عصیان تو
آن چه بود و زایدش ایمان تو
چون قرین معصیت‏شد آدمی
روح و ایمان می‏رود از وی همی
چون که توبه کرد و کرد او بازگشت
با وی ایمانی ز نو انباز گشت
چون حیات مستقر نبود از آن
زاید ایمان و بمیرد هر زمان
پیر را کی باشد ایمانی چنین
ان عهدی لاینال الظالمین
در باب قیامت و چگونگی آن سروده است: (ص 268)
کاخ سلطان چون سیاستگه بود
پیش مجرم بدتر از صد چه بود
با هزاران طبل و کوس و کبر و باد
سوی انسانی گرایید ای جماد
اندرین گنبد در افکند از غرور
دورباش و های و هوی و عر و عور
بین چگونه گفت در پای حساب
یا الهی لیتنی کنت تراب
بلکه دارد از وجود خود ندم
هی عدم هی هی عدم هی هی عدم
می‏گریزد از گلستان وجود
سوی زندان عدم کور و کبود
لیکن این نبود به غیر آرزوی
دیگر از این دام آزادم مجوی
هر عذابی باشدش عذب و خوش است
باز با یاد خوش او دلکش است
در باب اثبات قدرت خداوند و ثبوت معاد جسمانی آورده است: (ص 251)
شیخ گفت او را که ای کافر نهاد
آن تویی کت نیست تصدیق معاد
باورت ناید ز سوز واپسین
راست نشماری تو روز راستین
گفت اگر می‏پرسی از کردار من
وز رسوم بندگی و کار من
آری آری آن منم خاکم به سر
کز قیامت نزد من نبود خبر
حق به جانب باشدت ای نیکبخت
کار من ماند به آن گفتار سخت
راست گفتی سر به سر اعمال من
منکران حشر را باشد ردن
آن که باور نبودش روز پسین
طاعتش باشد چنان کارش چنین
ساعتی خالی نه از اندوه و غم
گاه در تشویش و گاهی در ندم
گر ملول از کرده بیزار خود
گر ملالت از جفای یار خود
بعضی از تعالیم بسیار مهم اسلامی که در فرمایشات اهل بیت‏علیهم السلام به زیباترین وجه تبیین شده، در اشعار مرحوم نراقی آمده است: از جمله: لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین: (ص 350)
فعل را خواهی کنی و خواه نه
جز ترا در فعل و ترکش راه نه
کس نه بتواند بپیچد پنجه‏ات
یا ز منع فعل سازت رنجه ات
باتو باشد اختیار و اختیار
اختیارت را بود بیخ استوار
ورنه آن قدرت نباشد جان من
با چنین قدرت دم از قدرت مزن
اختیارت چون به دست دیگریست
اختیارت اختیار ای دوست نیست
باشد او از تو بگیرد اختیار
هم نماید از تو سلب اقتدار
عاجز و زار و زبون گرداندت
از فرازی سرنگون گرداندت
یا فرستد مانعی در کار تو
سست‏سازد همت استوار تو
یا بگرداند از آن میل دلت
یا بیارد پیش شغل شاغلت
این نباشد اختیار و جبر نیز
هست امر بین امرین ای عزیز
گر کنی فعل، از تو باشد ای عمو
با شعور و با اراده مو به مو
دست تو بگرفته شاه دستگیر
آن نباشد جبر، ای مرد خبیر
همان‏طور که از اشعار استفاده می‏شود یک معنای حدیث‏شریف این است که تو در کارهایت مختار هستی اما در اختیار داشتنت مختار نیستی، پس جبر نیست و تفویض هم بلکه سر جمع هر دو را داری . البته معانی بهتری نیز برای این حدیث‏شریف ذکر شده است: (14)

3 - آوردن تمثیلات و حکایات

مطلب اساسی دیگر در کتاب طاقدیس، آوردن تمثیلات، حکایات و لطیفه‏هایی است که در آن‏ها تصویرپردازی‏های بدیعی برای نزدیک کردن مطلب به ذهن و تهییج عواطف و تهذیب نفس صورت گرفته است . به برخی از آن‏ها اشاره می‏شود:
الف) شاهی طوطیی داشته و می‏خواسته ندیم او باشد و همه زبان‏ها را بداند . بدین جهت آن را به سفارش فراوان به جزیره‏ای می‏فرستد که در آن پیری بوده که همه زبان‏ها را می‏دانسته، طوطی وقتی به آن جزیره می‏رود با ناز و نعمتی که در آن جا بوده سفارش پادشاه را فراموش کرده و کارهایی انجام می‏دهد که از آن انتظار نبوده و زبان‏های مختلف را هم یاد نمی‏گیرد . این داستان تمثیلی است از هبوط اولاد آدم در این دنیا و فراموش کردن عهد الست و آمیخته شدن با لذات دنیا و غفلت از تعالیم انبیا و اوصیای الهی . این داستان به صورت مقطع در سرتاسر صفه اول آمده است .
ب) در مذمت آرزو و طمع آورده است که: دو کودک همبازی یکی نان و عسل و دیگری نان خالی داشته و در تمنای عسل بوده، کودک صاحب عسل به او گفته همانند سگ پارس کن تا تو را عسل دهم و او مدام برای اندکی عسل، صدای سگ در می‏آورده .
ج) مردی به هر دلیل از راه راز و نیاز با پروردگار از مواهب مادی او نیز برخوردار بوده، روزی به توصیه زوجه‏اش مجبور می‏شود که از دوستش درخواست نان کند . چون همه او را به عنوان عارف می‏شناخته‏اند، مجبور می‏شود شب برود و طلب نان بگیرد . در بازگشت ماموران حکومت‏بپندار این‏که وی دزد است او را دستگیر و دستش را قطع می‏کنند . وقتی امیر شهر از ماجرا با خبر می‏شود سراسیمه برای عذر خواهی نزد عارف می‏آید، او می‏گوید: نیاز به عذرخواهی نیست . من که تا به حال از این راه روزی‏ام رسیده، باید همان راه را ادامه می‏دادم .
د) در باب هدر دادن عمر و تضییع وقت این تمثیل را آورده که گردو فروشی برای 10 و 5 و4 و 3 و 2 گردو هر مورد قیمتی مشخص کرده بود، ولی یک دانه را به رایگان می‏داد . شخصی به‏طور متناوب یک گردو از او می‏گرفت تا گردوهای زیادی از او به چنگ آورد . فروشنده متوجه شد که فریب خورده است لذا دیگر به او گردو نداد . مرحوم نراقی فرموده است که اگر کسی بخواهد 10 یا 5 یا 4 یا 3 سال از عمر ما را بخرد به هر قیمتی باشد به او می‏دهیم، در حالی که دقیقه‏ها و ثانیه‏ها و گاه ساعت‏ها از عمر خود را به رایگان از دست می‏دهیم، ولی مگر عمر ما غیر از همین دقیقه‏ها و ساعت‏ها است؟ !
ه) عارف عالمی (مرحوم میرفندرسکی) در سفر به هند به شهری می‏رود که تمام مردم آن‏جا بت می‏پرستیدند . روزی به بتکده آن‏ها می‏رود و آن‏را بسیار مجلل و باشکوه (ظاهری) می‏یابد . بت پرستان به او می‏گویند نشانه حقانیت‏بت پرستی آن است که این ساختمان با این تجهیزات از قرون پیش همین‏طور مانده است، در حالی که مساجد شما بیش از 70 - 80 سال دوام ندارند و نیاز به تجدید بنا پیدا می‏کنند . عارف عالم می‏فرماید: برعکس، نیاز مساجد ما به تجدید بنا به‏خاطر آن‏است که در آن‏ها ذکر حق گفته می‏شود و در و دیوار تحمل آن‏را ندارند و از هم می‏گسلند، در حالی‏که در بتکده حرف حقی گفته نمی‏شود . برای مثال من فردا این‏جا اذان گفته و نماز می‏خوانم خواهید دید که خراب خواهد شد . شب راز و نیاز و تضرع به پیشگاه خداوند می‏نماید که سخنی را که الهام کرده‏ای یاری نما تا عملی کنم . فردا پس از اذان و نماز دستور می‏دهد بلافاصله همه بیرون روند و بتکده با خاک یکسان می‏شود .
و) مساله عشق به کرات در صفه اول و دوم ذکر شده است در یکی از تمثیل‏ها وقتی مجنون بیمار می‏شود و قرار است فصد شود و از رگ او مقداری خون برود تا بیماری او بهبود یابد هر جا را که می‏خواهند فصد کنند می‏گوید از این‏جا این کار را نکنید، زیرا در رگ‏های من خون لیلی در جریان است . و در واقع ریختن خون لیلی است و من به هیچ وجه راضی به این کار نیستم . این لطیفه تمثیلی است از این مطلب که وجود عاشق سراپا متعلق به معشوق است و خودی غریبند و هرچه هست، معشوق است .

4 - آوردن اشعار نغز و زیبا در وصف حادثه کربلا

این اشعار مشتمل بر مدح و مرثیه است: روانه شدن امام حسین‏علیه السلام به کربلا، وقایع روز عاشورا ، میدان رفتن علی اکبر و . . . صفحات 430 - 432 :
ای پدر هنگام رخصت دیر شد
دل از این ویرانه دیدم سیر شد
تا بکی بینم همالان سینه چاک
آن یکی در خون و آن دیگر به‏خاک
تا بکی بینم ترا تنها و فرد
اندر این صحرا میان صد نبرد
رخصتی ده تا کشم تیغ از نیام
آتش اندازم در این قوم لئام
شاهزاده پیش آن شاه ایستاد
سر برهنه کرد و در پایش فتاد
با پدر می‏گفت کای سلطان من
چیست‏سلطان ای تو جان جان من
جان به لب آمد مرا از انتظار
رخصتی آخر مرا در کار زار
لاابالی کشته‏ام صبرم نماند
مر مرا این صبر در محنت نشاند
ای پدر دیگر نماندم طاقتی
از برای خاطر حق رخصتی
پس به رخصت‏شاه عالم لب گشاد
گفت چون خواهی روی، رو خیر باد
هین برو ای نور ظلمت‏سوز من
گفت چون خورشید روز افروز من
پس وداع جمله کرد آن شهریار
بر عقاب باد پیما شد سوار
گفت از من بر شما بدرود باد
وعده دیدار بر محشر فتاد

5 - آوردن آیات و روایات به‏صورت شعر

مرحوم نراقی با حفظ وزن و قافیه و ردیف، بیش‏تر کلمات آیات و روایات مورد نظر را در ابیاتی گنجانیده است و در این زمینه الحق درخشیده‏اند . به چند نمونه از آن‏ها اشاره می‏شود:
الف)
رو بخوان از مصحف حق قد نری
قد تقلب وجهک نحو السماء
اشاره ما به آیه 144 سوره بقره «قدنری تقلب وجهک فی السماء»
ب)
نا امیدی کفر باشد ای عمو
رو بخوان لاتیاسوا لاتقنطوا
اشاره به آیه 54 سوره زمر: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم‏»
ج)
ان ذا القرآن لوکان نزل
من عتابی الکبریاء للجبل
لرایته قد تصدع خاشعا
ضارعا من خشیة الله خاضعا
اشاره به آیه شریفه 21 در سوره حشر:
«لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله وتلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون‏»
از این قبیل آیات در 46 مورد در قالب شعر بیان شده است

6 - اشاره به برخی نکات آموزنده

مطلب پنجم که در پایان آورده می‏شود ذکر برخی نکات است که در اشعار جلب توجه می‏کند . از جمله:
- مذمت‏شدید از زنان در موارد متعدد;
- آوردن کلمات و حکایات مربوط به اسافل اعضا و استفاده اخلاقی از آن‏ها;
- رد کردن صوفیه و طریقت آنان با این‏که در برخی اشعار، اشعار به صورت وجود هست;
- شکایت از اوضاع و احوال زمانه و استغاثه به حضرت حجة (عجل‏الله تعالی فرجه‏الشریف).
برای حسن ختام همین ابیات را می‏آوریم . صفحه (178 - 179)
ساقی دین دوره آخر زمان
باقی از بهر بقای آن جهان
نور مطلق آفتاب برج دین
آن امام خلق و خالق را امین
پرده از رخ بر فکن ای آفتاب
ای دریغ آن آفتاب اندر حجاب
ای تو نور چشم خیر المرسلین
ای تو سالار جهان را جانشین
پای دولت در رکاب آور کنون
تیغ غیرت از نیام آور برون
ای غضنفر زاد: ضیغم شکار
روبهان در کشوری بین آشکار (15)
پنجه برکن رو بهان در هم شکن
تیغ برکش ظالمان را سر فکن
من چه گویم ملک و کشور از شماست
آنچه می‏گویم فضولی و خطاست
مملکت از تست ای عالی‏جناب
خواه آبادش کن و خواهی خراب
آنچه می‏گویم ز نادانی بود
گفت و نا گفتم پشیمانی بود
زین خطایم بگذر از لطف عمیم
اننی استغفرالله العظیم

پى‏نوشت‏ها:

1) الکرام البررة، جزء دوم ص 116 .
2) شعراء (26) : 224 تا آخر سوره .
3) بحار، ج 79 ص 290 .
4) المنطق، محمدرضا مظفر، صناعات خمس، بحث‏شعرا، ص 405، ط فیروز آبادی .
5) المنطق، محمد رضا مظفر، صناعت‏شعرا، صص 406 - 407 .
6) یونس (10) : 57 .
7) نور (24) : 34 .
8) غررالحکم .
9) بحارالانوار، ج 78، ص 306 .
10) طاقدیس، ص 178، مثنوی طاقدیس به همراه منتخبی از غزلیات عالم ربانی حاج ملا احمد فاضل نراقی به‏اهتمام حسن نراقی - انتشارات امیرکبیر - تهران 1362، چاپ دوم .
11) پیش‏گفتار: ط 2، سال 1362، انتشارات امیرکبیر، تهران، ازحسن نراقی، ص 5 .
12) مثنوی طاقدیس، صص 208 - 209 .
13) حکیم و دانشمند .
14) طلب و اراده از حضرت امام خمینی‏رحمه الله مترجم جناب آقای فهری
15) اشاره به دوران قاجار و زمان فتح علی شاه قاجار .

منبع: سایت حوزه