سیری در مثنوی طاقدیس
سیری در مثنوی طاقدیس
مقدمه
از جمله این مشاهیر، دو شخصیت عالیقدر جهان اسلام در قرن 12 و 13 هجری قمری یعنی مرحومان حاج ملا محمد مهدی نراقی و فرزند گرامیش حاج ملا احمد فاضل نراقی میباشند که اهمیت و جایگاه خاص خود را دارند . بدان جهت که این دو شخصیتبا عظمت، با توجه به وضعیت زمانه خود، علاوه بر پاسخ گویی به نیازها، تالیفات و آثاری از خود به یادگار گذاشتهاند که به مرور اعصار مندرس نشده و همیشه مورد استفاده بودهاند .
این نوشته درصدد استبه مصداق «بحر در کوزه» سیری در کتاب مثنوی طاقدیس داشته باشد . ترتیب مطالب این نوشته بهقرار زیر است:
1 - اشارهای کوتاه به عظمت علمی و معنوی این دو دانشمند فرزانه;
2 - بحثی کوتاه درباره شعر و شعرا از نظر قرآن و روایات و تاثیر ماندگار شعر خوب و فرهنگ ساز بودن آن;
3 - موعظه و نقش آن در سازندگی جامعه بهویژه در قالب شعر;
4 - ارائه شمهای از موضوعات و قصههای مختلف کتاب طاقدیس همراه با تجزیه و تحلیل مختصر آنها;
5 - اشاره به برخی نکات آموزنده;
عظمت علمی و معنوی دو دانشمند فرزانه
صاحب کتاب اعلامالشیعه نوشته است:
شیخ مولی احمد بن محمد مهدی بن ابیذر نراقی کاشانی دانشمندی بزرگ و فقیهی نمونه و نویسندهای باعظمت، متخصصی خبره و دارای موقعیتی نافذ بوده است . در سال 1185 یا 1186 در نراق به دنیا آمده و زیر سایه پدر عظیم الشان و بزرگوارش که استادش هم بوده پرورش یافته . پس از مدتی به عتبات مهاجرت نموده و در آنجا در درس مرحوم سید مهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف الغطاء در نجف اشرف حاضر میشده است . از محضر درس سید مهدی شهرستانی و محمد باقر بهبهانی نیز در کربلای معلا استفاده کرده و سپس به نراق مراجعت نموده; بعد از وفات پدر در سال 1209 مرجعیت کبری به او انتقال یافته بهگونهای که مردم از هر سمتبه او رو نموده و او را بزرگ و مرجع خود قرار دادهاند . شب یکشنبه 23 ربیع الثانی 1245 ق از دنیا رفته و جنازه مطهرش به نجف اشرف انتقال یافته و در کنار قبر پدرش زیر سایه امیرالمؤمنین علیعلیه السلام به خاک سپرده شده است . (1)
شعر و شعرا در قرآن و روایات و تاثیر ماندگار آن
«والشعراء یتبعهم الغاون المتر انهم فی کل واد یهیمون وانهم یقولون ما لا یفعلون الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات وذکروا الله کثیرا وانتصروا من بعد ما ظلموا وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون» (2)
و شاعران را گمراهان پیروی میکنند آیا ندیدهای که آنان در هر وادیی سرگردانند و آنانند که چیزهایی میگویند که انجام نمیدهند مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفتهاند یاری خواستهاند . و کسانی که ستم کردهاند به زودی خواهند دانستبه کدام بازگشتگاه بر خواهند گشت .
در آیه نخست (آیه 224) فرموده است که گمراهان از شاعران پیروی میکنند حتی به لحاظ ادبی آیه شریفه گویای آن است که بهطور خاصی این گمراهانند که از شاعران پیروی میکنند . ولی خوشبختانه بهدنبالش وجه مطلب را بیان فرموده است که شاعران در هر وادیی سرگردانند و آنچه میگویند خود عمل نمیکنند . با توجه به این دو سبب، میتوان حالت تعمیم و تخصیص، از آیه استفاده کرد که اگر غیر شعرا هم ایندو وضعیت را داشته باشند، گمراهان از آنان پیروی خواهند کرد و اگر شاعرانی این دو وضعیت را نداشته باشند، غیر گمراهان از آنان پیروی خواهند کرد . همچنین استثنایی که در آیه 227 وجود دارد، مطلب را روشنتر میکند که شعرایی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده و بسیار به یاد خداوند باشند و از او یاری بخواهند، استثنا هستند، لذا مذمتی نسبتبه این دسته از شعرا استفاده نمیشود، بلکه استشعار به پیروی هم ممکن است داشته باشد . از پیامبر عالیقدر اسلامصلی الله علیه وآله نقل شده که:
«ان من الشعر لحکمة» اگر من به معنی بعض باشد یعنی بعضی از شعرها حکمتآمیز هستند . از امام صادقعلیه السلام نقل شده که :
ما قال فینا قائل بیتشعر حتی یؤید بروح القدس . (3)
کسانی که در باره اهل بیت عصمت و طهارتعلیهم السلام شعر میسرایند، مؤید به روحالقدس هستند .
از این دو حدیثشریف استفاده میشود که شعر میتواند بهلحاظ محتوا بسیار مفید باشد . یعنی در وصف و مدح امامان معصومعلیهم السلام باشد یا حاوی نکتهای حکمتآمیز . نیازی به بیان و تایید وجه تاثیرگذاری شعر نیست . دانشمندان اسلامی و شعرا در این باب سخن فراوان گفتهاند: مرحوم مظفر درباره فواید شعر گفتهاند:
شعر فایدههای بیشماری در زندگی اجتماعی دارد . با شعر میتوان در جایی که مورد نیاز باشد عواطف و احساسات را در مسیر اهداف دینی و اجتماعی تحریک کرد . وی سپس هفت فایده برای شعر گفتهاند . مثل: پرورش روحیه حماسی، برانگیختن عواطف انسانی، موعظه کردن، تهذیب نفس و . . . (4)
درباره علت تاثیر ماندگار شعر، مرحوم مظفر گفته است:
رکن اساسی شعر، تصویر و خیالپردازی و صحنه سازی است . مواجهه عادی با واقعیتها تاثیری معمولی دارد ولی اگر مطلب و واقعیتی همراه با تشبیه، مجاز، استعاره و تصویرپردازی باشد، تاثیری ژرف و شگرف خواهد داشت . مخصوصا اگر همراه با وزن و قافیه و ردیف مناسبی هم باشد (5)
سرودن شعر علاوه بر تمرین و خواندن اشعار شعرا، قریحه و ذوق و طبع شعر هم میخواهد که معمولا خدادادی است . در هر حال شعر یکی از ابزارهای هنری است که میتواند در خدمت عقاید صحیح و اخلاق باشد . بزرگان دین ما هم از آن استفاده لازم را نمودهاند . مرحوم ملا احمد نراقی نیز کتاب شریف مثنوی طاقدیس را که حاوی حدود 11500 بیتشعر استسروده و از خود به یادگار گذاشته است .
موعظه و نقش آن در سازندگی جامعه مخصوصا موعظه در قالب شعر
«یا ایهاالناس قد جائتکم موعظه من ربکم و شفاء لما فیالصدور و هدی و رحمة للمؤمنین» (6)
ای مردم به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینههاست و رهنمود و رحمتی برای گروندگان (به خدا) آمده است .
همچنین فرموده است:
«ولقد انزلنا الیکم آیات مبینات و مثلا من الذین خلوا من قبلکم و موعظة للمتقین» (7)
و قطعا به سوی شما آیاتی روشنگر و خبری از کسانی که پیش از شما روزگار به سر بردهاند و موعظهای برای اهل تقوا فرود آوردهایم .
ظاهرا در آیه نخست، قرآن کریم نیز - با تمام اهمیتش - مصداقی از موعظه محسوب شده است که خود دلیلی بر قدر و عظمت موعظه است و در کنار آن، بهعنوان درمان دردهای سینه و رهنمود و رحمتی برای مؤمنان معرفی شده است . گرچه این صفات از خصایص قرآن کریم است، ولی همین قرآن وقتی مصداق اتم موعظه باشد، پس موعظه میتواند چنین شمول و کارآیی داشته باشد . و در آیه دوم نیز قرآن موصوف به ویژگی موعظهگر بودن شده است . جالب آنکه در آیه اول، خطاب به عموم مردم و در آیه دوم موعظة للمتقین ذکر شده است . شاید وجه آن این باشد که در آیه نخست، قرآن کریم مصداق کامل موعظه معرفی شده و قرآن برای هدایت عموم مردم در تمام زمانها و مکانها نازل شده است، ولی در آیه دوم، آیات مبینات و سرگذشت پیشینیان مدنظر بوده و این دو را موعظهای برای صاحبان تقوا قرار داده است .
از علیعلیه السلام نقل شده:
احی قلبک بالموعظة× بالمواعظ تنجلی الغفلة× ثمرة المواعظ الانتباه (8)
در این جملات شریف چند اثر برای موعظه ذکر شده مثل: زنده شدن دلها، از بین رفتن غفلت و بیدار شدن و آگاهی .
از امام کاظمعلیه السلام نقل شده است:
خذ موعظتک من الدهر و اهله (9)
با تامل در این آیات و روایات استفاده میشود که مؤمن و عاقل بایستی چشم و دل عبرت بین داشته باشد و با غفلت از کنار امور و وقایع نگذرد و از روزگار و تحولات آن عبرت بگیرد .
شمهای از موضوعات و قصههای مختلف کتاب شریف طاقدیس
صفه اول در 152 صفحه و صفه دوم در 231 صفحه میباشد . گرچه در پایان صفه اول متذکر شده که اشعار در چهار صفه ارایه خواهد شد (10) ولی ظاهرا به سرودن صفه سوم و چهارم موفق نشدهاند .
در معرفی اجمالی این کتاب شریف گفته شده است:
منظومه گهرباری استشامل مواعظ عارفانه و روحانی، مشحون از پند و اندرزهای حکیمانه و اخلاقی، آمیخته به لطایف و ظرایف ادبی که با زبان شعر و ادب آراسته گشته تا بسیاری از احکام و اوامر الهی و فصولی از مبانی اصول و فروع دین مبین اسلام را با بیانی ساده، قابل فهم و درک خاص و عام آشکار سازد . محتویات آن بهوسیله بیانی رسا و شیرین و آهنگی جاذب و دلنشین، راه و رسم نیک بختی بشر را در صحنههای گیتی تا وصول به سعادت جاودانی نشان میدهد (11) .
بخشهای مختلف کتاب طاقدیس
1 - مناجات و راز و نیاز با پروردگار
ای خدا این خانه را خود ساختی
خود در و دیوار آن پرداختی
این کجا باشد روا ای ذوالمنن
خانه یزدان مقام اهرمن
یک نظر در کار این ویرانه کن
دشمن خود را برون زین خانه کن
دشمن اندر خانه مپسندد کسی
خانه را ویرانه بینندد کسی
خاصه صاحبخانهای چون تو جلیل
هر جلیلی با جلیل تو ذلیل
خانه هر کس ز تو آباد شد
خانه خود را ببین بر باد شد
در ادامه بعضی از مناجاتها، استغاثه و توسل به ذیل عنایت امام عصر - روحی له الفدا - نیز شده است (12)
ای امیر کاروان واپسین
ای وجودت لنگر چرخ و زمین
ای دلیل راه هر گم کرده راه
بی پناهان جهان را تو پناه
ای شبان مهربان بنگر به دشت
یک بز لاغر جدا از گله گشت
دور او بگرفته گرگان بیشمار
حمله بر وی آورند از هر کنار
رحمتی کن ای شبان مهربان
این بز لاغر ز گرگان وا رهان
ای امین حق، شه دنیا و دین
ای تو خیرالمرسلین را جانشین
هم چنین در پایان مناجاتی دیگر آوردهاند:
چارده خورشید گردون شرف
چارده بدر منیر بی کلف
اولین شان آن مهین و حور بود
کز جبین او فروزان نور بود
آخرینشان مرکز دنیا و دین
هم امان خلق و خالق را امین
ساقی این دوره آخر زمان
باقی از بهر بقای کن فکان
مایهام عجز و امیدم بس دراز
تکیه گاهم رحمتت ای بی نیاز
تحفهام توحید و خاصانم پناه
از چه میترسم دگر ای پادشاه
آه و واویلاه ترسانم ز خود
همچو شاخ بید لرزانم ز خود
تمامی مناجات مشحون از توحید ناب و خالص ابراز و اظهار عجز و بندگی و هیچ بودن و تقصیر و قصور از بندگی و طلب مغفرت و عنایتخاص از پروردگار است .
2 - معرفی دین مقدس اسلام در قالب شعر
در این قسمتبیشتر مذمتها به دنیا گرایی اختصاص یافته که در قسمتحکایتها و قصهها توضیحات بیشتری خواهد آمد .
در قسمت تعالیم و مقررات اسلامی نیز مطالب فراوان زیر به چشم میخورد:
نافرمانی شیطان از این که به حضرت آدم سجده کند، لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین، در نکوهش صوفیه، سیر و سلوک الی الله و تقرب به او، انس و الفت و خوش رفتاری پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله با کودکان مخصوصا با حسنینعلیهم السلام استفاده فراوان از قوه عاقله و تفکر در تمامی امور .
در مواردی نیز مطالبی در باب احکام فقهی آمده است .
حال برای استشهاد، ابیاتی آورده میشود:
در باب توحید (ص 102)
خواست تا گردد عیان و آشکار
سر زند خورشید در دیجور تار
چیستخورشید ای که خاکم بر دهن
ای زبانم کوته و لال از سخن
این زبان بی ادب ببریده باد
وین دهان بیحیا دریده باد
آفرید این خلق نامعدود را
جدولی ببرید بحر جود را
گشت از آن خلق بی پایان پدید
کل یوم و هو فی خلق جدید
در بیان این که انسان باید به خدا اعتقاد داشته باشد ولی نمیتواند کنه ذات الهی را بشناسد .(ص 144)
آن که خود را مینداند چیست آن
کی شناسد پاک یزدان کیست آن
جمله فرسادان (13) در این جا ابلهند
عارفان سرگشتهاند و والهاند
دور بینان جمله کورند و ضریر
تیزهوشان ابلهند و در زحیر
در باب توسل به پیامبر عالی قدرصلی الله علیه وآله اشعار زیادی سرودهاند از جمله در (ص 91)
یا رسول الله یا غوث الامم
یا سحاب الجود یا بحر الکرم
یا رسول الله یا شمس الظلام
یا شفیع الذنب فی یوم الندم
یا رسول الله یا حبل النجات
یا رجاء الخلق یا منجی العصات
ای ادب اندوز تعلیم اله
ای ادب آموز کل ماسواه
عقل اول طفل ابجد خوان تو
روح اعظم سایهای از خوان تو
ای طفیلت هستی کون و مکان
ای به دورت گردش هفت آسمان
در باب امامت آورده است: (ص 34 - 35)
پیر آن باشد که پیریش از خداست
نور حق او را به هر جا رهنماست
پیریش از نص یزدانی بود
علم او الهام ربانی بود
پیر آن باشد که ایمان پیر داشت
نی که مو چون شیر و دل چون قیر داشت
چیست آن ایمان پیر ای حق پرست
آن که همره باشدت روز الست
زاده از نور خدا روز ازل
نی به دنیازاده از کفر و دغل
کرده باشد پاکش از کفر و ضلال
روز اول پادشاه بی زوال
نی که چون ایمان آن بد حالها
زاده بعد از کفر و ایمان سال ها
بلکه میرد هر دم از عصیان تو
آن چه بود و زایدش ایمان تو
چون قرین معصیتشد آدمی
روح و ایمان میرود از وی همی
چون که توبه کرد و کرد او بازگشت
با وی ایمانی ز نو انباز گشت
چون حیات مستقر نبود از آن
زاید ایمان و بمیرد هر زمان
پیر را کی باشد ایمانی چنین
ان عهدی لاینال الظالمین
در باب قیامت و چگونگی آن سروده است: (ص 268)
کاخ سلطان چون سیاستگه بود
پیش مجرم بدتر از صد چه بود
با هزاران طبل و کوس و کبر و باد
سوی انسانی گرایید ای جماد
اندرین گنبد در افکند از غرور
دورباش و های و هوی و عر و عور
بین چگونه گفت در پای حساب
یا الهی لیتنی کنت تراب
بلکه دارد از وجود خود ندم
هی عدم هی هی عدم هی هی عدم
میگریزد از گلستان وجود
سوی زندان عدم کور و کبود
لیکن این نبود به غیر آرزوی
دیگر از این دام آزادم مجوی
هر عذابی باشدش عذب و خوش است
باز با یاد خوش او دلکش است
در باب اثبات قدرت خداوند و ثبوت معاد جسمانی آورده است: (ص 251)
شیخ گفت او را که ای کافر نهاد
آن تویی کت نیست تصدیق معاد
باورت ناید ز سوز واپسین
راست نشماری تو روز راستین
گفت اگر میپرسی از کردار من
وز رسوم بندگی و کار من
آری آری آن منم خاکم به سر
کز قیامت نزد من نبود خبر
حق به جانب باشدت ای نیکبخت
کار من ماند به آن گفتار سخت
راست گفتی سر به سر اعمال من
منکران حشر را باشد ردن
آن که باور نبودش روز پسین
طاعتش باشد چنان کارش چنین
ساعتی خالی نه از اندوه و غم
گاه در تشویش و گاهی در ندم
گر ملول از کرده بیزار خود
گر ملالت از جفای یار خود
بعضی از تعالیم بسیار مهم اسلامی که در فرمایشات اهل بیتعلیهم السلام به زیباترین وجه تبیین شده، در اشعار مرحوم نراقی آمده است: از جمله: لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین: (ص 350)
فعل را خواهی کنی و خواه نه
جز ترا در فعل و ترکش راه نه
کس نه بتواند بپیچد پنجهات
یا ز منع فعل سازت رنجه ات
باتو باشد اختیار و اختیار
اختیارت را بود بیخ استوار
ورنه آن قدرت نباشد جان من
با چنین قدرت دم از قدرت مزن
اختیارت چون به دست دیگریست
اختیارت اختیار ای دوست نیست
باشد او از تو بگیرد اختیار
هم نماید از تو سلب اقتدار
عاجز و زار و زبون گرداندت
از فرازی سرنگون گرداندت
یا فرستد مانعی در کار تو
سستسازد همت استوار تو
یا بگرداند از آن میل دلت
یا بیارد پیش شغل شاغلت
این نباشد اختیار و جبر نیز
هست امر بین امرین ای عزیز
گر کنی فعل، از تو باشد ای عمو
با شعور و با اراده مو به مو
دست تو بگرفته شاه دستگیر
آن نباشد جبر، ای مرد خبیر
همانطور که از اشعار استفاده میشود یک معنای حدیثشریف این است که تو در کارهایت مختار هستی اما در اختیار داشتنت مختار نیستی، پس جبر نیست و تفویض هم بلکه سر جمع هر دو را داری . البته معانی بهتری نیز برای این حدیثشریف ذکر شده است: (14)
3 - آوردن تمثیلات و حکایات
الف) شاهی طوطیی داشته و میخواسته ندیم او باشد و همه زبانها را بداند . بدین جهت آن را به سفارش فراوان به جزیرهای میفرستد که در آن پیری بوده که همه زبانها را میدانسته، طوطی وقتی به آن جزیره میرود با ناز و نعمتی که در آن جا بوده سفارش پادشاه را فراموش کرده و کارهایی انجام میدهد که از آن انتظار نبوده و زبانهای مختلف را هم یاد نمیگیرد . این داستان تمثیلی است از هبوط اولاد آدم در این دنیا و فراموش کردن عهد الست و آمیخته شدن با لذات دنیا و غفلت از تعالیم انبیا و اوصیای الهی . این داستان به صورت مقطع در سرتاسر صفه اول آمده است .
ب) در مذمت آرزو و طمع آورده است که: دو کودک همبازی یکی نان و عسل و دیگری نان خالی داشته و در تمنای عسل بوده، کودک صاحب عسل به او گفته همانند سگ پارس کن تا تو را عسل دهم و او مدام برای اندکی عسل، صدای سگ در میآورده .
ج) مردی به هر دلیل از راه راز و نیاز با پروردگار از مواهب مادی او نیز برخوردار بوده، روزی به توصیه زوجهاش مجبور میشود که از دوستش درخواست نان کند . چون همه او را به عنوان عارف میشناختهاند، مجبور میشود شب برود و طلب نان بگیرد . در بازگشت ماموران حکومتبپندار اینکه وی دزد است او را دستگیر و دستش را قطع میکنند . وقتی امیر شهر از ماجرا با خبر میشود سراسیمه برای عذر خواهی نزد عارف میآید، او میگوید: نیاز به عذرخواهی نیست . من که تا به حال از این راه روزیام رسیده، باید همان راه را ادامه میدادم .
د) در باب هدر دادن عمر و تضییع وقت این تمثیل را آورده که گردو فروشی برای 10 و 5 و4 و 3 و 2 گردو هر مورد قیمتی مشخص کرده بود، ولی یک دانه را به رایگان میداد . شخصی بهطور متناوب یک گردو از او میگرفت تا گردوهای زیادی از او به چنگ آورد . فروشنده متوجه شد که فریب خورده است لذا دیگر به او گردو نداد . مرحوم نراقی فرموده است که اگر کسی بخواهد 10 یا 5 یا 4 یا 3 سال از عمر ما را بخرد به هر قیمتی باشد به او میدهیم، در حالی که دقیقهها و ثانیهها و گاه ساعتها از عمر خود را به رایگان از دست میدهیم، ولی مگر عمر ما غیر از همین دقیقهها و ساعتها است؟ !
ه) عارف عالمی (مرحوم میرفندرسکی) در سفر به هند به شهری میرود که تمام مردم آنجا بت میپرستیدند . روزی به بتکده آنها میرود و آنرا بسیار مجلل و باشکوه (ظاهری) مییابد . بت پرستان به او میگویند نشانه حقانیتبت پرستی آن است که این ساختمان با این تجهیزات از قرون پیش همینطور مانده است، در حالی که مساجد شما بیش از 70 - 80 سال دوام ندارند و نیاز به تجدید بنا پیدا میکنند . عارف عالم میفرماید: برعکس، نیاز مساجد ما به تجدید بنا بهخاطر آناست که در آنها ذکر حق گفته میشود و در و دیوار تحمل آنرا ندارند و از هم میگسلند، در حالیکه در بتکده حرف حقی گفته نمیشود . برای مثال من فردا اینجا اذان گفته و نماز میخوانم خواهید دید که خراب خواهد شد . شب راز و نیاز و تضرع به پیشگاه خداوند مینماید که سخنی را که الهام کردهای یاری نما تا عملی کنم . فردا پس از اذان و نماز دستور میدهد بلافاصله همه بیرون روند و بتکده با خاک یکسان میشود .
و) مساله عشق به کرات در صفه اول و دوم ذکر شده است در یکی از تمثیلها وقتی مجنون بیمار میشود و قرار است فصد شود و از رگ او مقداری خون برود تا بیماری او بهبود یابد هر جا را که میخواهند فصد کنند میگوید از اینجا این کار را نکنید، زیرا در رگهای من خون لیلی در جریان است . و در واقع ریختن خون لیلی است و من به هیچ وجه راضی به این کار نیستم . این لطیفه تمثیلی است از این مطلب که وجود عاشق سراپا متعلق به معشوق است و خودی غریبند و هرچه هست، معشوق است .
4 - آوردن اشعار نغز و زیبا در وصف حادثه کربلا
ای پدر هنگام رخصت دیر شد
دل از این ویرانه دیدم سیر شد
تا بکی بینم همالان سینه چاک
آن یکی در خون و آن دیگر بهخاک
تا بکی بینم ترا تنها و فرد
اندر این صحرا میان صد نبرد
رخصتی ده تا کشم تیغ از نیام
آتش اندازم در این قوم لئام
شاهزاده پیش آن شاه ایستاد
سر برهنه کرد و در پایش فتاد
با پدر میگفت کای سلطان من
چیستسلطان ای تو جان جان من
جان به لب آمد مرا از انتظار
رخصتی آخر مرا در کار زار
لاابالی کشتهام صبرم نماند
مر مرا این صبر در محنت نشاند
ای پدر دیگر نماندم طاقتی
از برای خاطر حق رخصتی
پس به رخصتشاه عالم لب گشاد
گفت چون خواهی روی، رو خیر باد
هین برو ای نور ظلمتسوز من
گفت چون خورشید روز افروز من
پس وداع جمله کرد آن شهریار
بر عقاب باد پیما شد سوار
گفت از من بر شما بدرود باد
وعده دیدار بر محشر فتاد
5 - آوردن آیات و روایات بهصورت شعر
الف)
رو بخوان از مصحف حق قد نری
قد تقلب وجهک نحو السماء
اشاره ما به آیه 144 سوره بقره «قدنری تقلب وجهک فی السماء»
ب)
نا امیدی کفر باشد ای عمو
رو بخوان لاتیاسوا لاتقنطوا
اشاره به آیه 54 سوره زمر: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم»
ج)
ان ذا القرآن لوکان نزل
من عتابی الکبریاء للجبل
لرایته قد تصدع خاشعا
ضارعا من خشیة الله خاضعا
اشاره به آیه شریفه 21 در سوره حشر:
«لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله وتلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون»
از این قبیل آیات در 46 مورد در قالب شعر بیان شده است
6 - اشاره به برخی نکات آموزنده
- مذمتشدید از زنان در موارد متعدد;
- آوردن کلمات و حکایات مربوط به اسافل اعضا و استفاده اخلاقی از آنها;
- رد کردن صوفیه و طریقت آنان با اینکه در برخی اشعار، اشعار به صورت وجود هست;
- شکایت از اوضاع و احوال زمانه و استغاثه به حضرت حجة (عجلالله تعالی فرجهالشریف).
برای حسن ختام همین ابیات را میآوریم . صفحه (178 - 179)
ساقی دین دوره آخر زمان
باقی از بهر بقای آن جهان
نور مطلق آفتاب برج دین
آن امام خلق و خالق را امین
پرده از رخ بر فکن ای آفتاب
ای دریغ آن آفتاب اندر حجاب
ای تو نور چشم خیر المرسلین
ای تو سالار جهان را جانشین
پای دولت در رکاب آور کنون
تیغ غیرت از نیام آور برون
ای غضنفر زاد: ضیغم شکار
روبهان در کشوری بین آشکار (15)
پنجه برکن رو بهان در هم شکن
تیغ برکش ظالمان را سر فکن
من چه گویم ملک و کشور از شماست
آنچه میگویم فضولی و خطاست
مملکت از تست ای عالیجناب
خواه آبادش کن و خواهی خراب
آنچه میگویم ز نادانی بود
گفت و نا گفتم پشیمانی بود
زین خطایم بگذر از لطف عمیم
اننی استغفرالله العظیم
پىنوشتها:
1) الکرام البررة، جزء دوم ص 116 .
2) شعراء (26) : 224 تا آخر سوره .
3) بحار، ج 79 ص 290 .
4) المنطق، محمدرضا مظفر، صناعات خمس، بحثشعرا، ص 405، ط فیروز آبادی .
5) المنطق، محمد رضا مظفر، صناعتشعرا، صص 406 - 407 .
6) یونس (10) : 57 .
7) نور (24) : 34 .
8) غررالحکم .
9) بحارالانوار، ج 78، ص 306 .
10) طاقدیس، ص 178، مثنوی طاقدیس به همراه منتخبی از غزلیات عالم ربانی حاج ملا احمد فاضل نراقی بهاهتمام حسن نراقی - انتشارات امیرکبیر - تهران 1362، چاپ دوم .
11) پیشگفتار: ط 2، سال 1362، انتشارات امیرکبیر، تهران، ازحسن نراقی، ص 5 .
12) مثنوی طاقدیس، صص 208 - 209 .
13) حکیم و دانشمند .
14) طلب و اراده از حضرت امام خمینیرحمه الله مترجم جناب آقای فهری
15) اشاره به دوران قاجار و زمان فتح علی شاه قاجار .
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}